عرض سلام و ادب و احترام! بعد از دو ماه برگشتم و احساس میکنم که هیچ کاری رو نمیتونم انجام بدم و خاک تو سرم! روزهامم همینجوری میگذرههمش احساس میکنم چه زندگی کسالت باری دارم و افسرده ام و هیچ کار مفید و زاینده ای نمیکنم.اما حوصله انجام هیچ کاری رو هم ندارم! شب ها موقع خواب، وقتی توی تاریکی و سکوت دراز کشیدم زیر پتوی گرم و نرم و صدای نفس های منظم همسر رو از کنارم میشنوم؛ همونجور که زل زدم به سقف یهو یه چیزی از درونم شروع میکنه به جوشیدن! کلی انگیزه و هیجان و ایده میاد سراغم؛ اونقدر قویه این حس که میتونم همون موقع پاشم و دنیا رو متحول کنم! دلم میخواد از تک تک لحظه هام استفاده کنم اما.از فردا همون آش و همون کاسه.

ساعت خوابم خیلی زیاد و طولانی شده. تقریبا شبی هشت نه ساعت میخوابم و در کل روز هم بی نهایت حس کرختی و کمبود انرژی و خواب آلودگی دارم. دو روزه قرص جنسینگ میخورم و پیش روانپزشکم که برم؛ ازش میپرسم ممکنه اثر داروهام باشه؟ (نظر باباجانم اینه.)باورم نمیشه این من بودم که چهار پنج سال پیش ساعت پنج و نیم پا میشدم و لباس قشنگ میپوشیدم و آرایش میکردم و پیاده میرفتم نیم ساعت تا دم تاکسی ها و بعدم یونی و. نمیدونم به خاطر گذر زمانه یا افسردگی یا چه چیز دیگه ای.فقط غم گذشته چسبیده بهم وداره خفم میکنه.غم اینکه دیگه اون متین پرشور و نشاط سابق نیستم و هیچ دستاوردی هم ندارم.اینو همه هم میدونن و به روم میارن و گاهی هم نمیارن:(((

پروپوزالمو نوشتم و برای استاد فرستادم که منو سرتا پا قهوه ای کرد و گفت خاک تو سرت با این ایده هات! :///// منم دیگه کم رغبت شدم و خلاصه هنوز پروپوزالم در هواست!

برای تکمیل این مصیبت نامه؛ قیمت بنزین هم افزایش پیدا کرده و اینترنت همه جا به جز سایتای ایرانی قطعه و جوونای بیگناه دیگه ای کشته شدن و حالم از این جهنم به هم میخوره:((((

دلم میخواد پر انرژی باشم؛ برم یوگا (خانوم دکتر زد میگفت نیاز به خواب رو خیلی کم میکنه)، کتاب بخونم؛ شاد و پر انرژی باشم؛ دفاع کنم؛ شکرگزاری کنم و لاغر شم اما حالم خوش نیست برای شروع! حال هممون خوش نیست.جوونیمونو، عمرمونو گرفتن و باید با بدبختی پسش بگیریم! خدایا نگاهی کن به این سرزمین خشکسالی و دروغ!

یادم باشه دفعه بعد؛ از ماجرای صحبت با دوستم بگم؛ درباره مزیت کمتر کار کردن؛ درباره کتاب پنج صبح؛ درباره کره بادوم زمینی و ماست درست کردن و درباره چیزهای دیگه ای که امیدوارم مثبت باشن

بر من چه میگذرد که چنین بیهوده ام یا در باب افسردگی و گرانی

نزدیک شدن به ددلاین ها و اوج افسردگی و اهمال کاری و کمال گرایی

دختری که میخواد با افسردگیش بجنگه کیه؟

هم ,رو ,ای ,ساعت ,میکنه ,پنج ,دیگه ای ,خاک تو ,کاری رو ,هیچ کاری ,و هیچ

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فری نیو چیزها - دانلود رایگان فیلم، سریال، موزیک و انیمیشن تابلوسازی اندیشه آفتاب کسب درآمد از اینترنت زلال؛ مثل چشمه، مثل اشک آسمان دیجیتالی بهداشت مدارس اجاره شبانه در جزیره قشم تعمیرگاه تلویزیون - تعمیر تلویزیون بلاگین